تفسير آيه 26سوره بقره


 






 

پشه
 

إِنَّ اللهَ لا يَستَحيِي أَن يَضرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَهً فَما فَوقَها فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعلَمُونَ أَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّهِم وَ أَمَّا الَّذِينَ کَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ کَثِيراً وَ يَهدِي بِهِ کَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الفاسِقِينَ (سوره بقره26)
همانا خداوند از اينکه به پشه اي(يا فروتر) يا بالاتر از آن مثال بزند شرم ندارد، پس آنهايي که ايمان دارند و مي دانند که آن(مثال) از طرف پروردگارشان به حقّ است، ولي کساني که کفر ورزيدند گويند: خداوند از اين مثل چه منظوري داشته است؟ (آري،) خداوند بسياري را بدان(مثال) گمراه و بسياري را بدان هدايت مي فرمايد. (امّا آگاه باشيد که) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمي کند.

نکته ها:
 

کلمه«بغوض» به معناي پشه و ريشه ي آن از«بعض» مي باشد که به جهت کوچکي جثّه به آن اطلاق شده است.(1)
مثال هاي قرآن، براي همه ي مردم است و از هر نوع مثلي نيز در آن آمده است:
"وَ لَقَد ضَرَبنا لِلنَّاسِ فِي هذَا القُرآنِ مِن کُلَّ مَثَلٍ"(2) البتّه اين مثل ها را نبايد ساده انگاشت، زيرا دانشمندان، کُنه آن را درک مي کنند: «وَ تِلکَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعقِلُها إِلَّا العالِمُونَ»(3) در مثال زدن، تذکّر، تفهيم، تعليم، بيان و پرده برداري از حقايق نهفته است و در کتاب هاي آسمانيِ پيشين نيز همانند تورات و انجيل و در سخنان رسول اکرم و ائمه اهل بيت(ع) فراوان ديده مي شود. در تورات نيز بخشي به نام«أمثال سليمان» وجود دارد.
بعضي از مخالفان اسلام که از برخورد منطقي و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند، مثال هاي قرآن را بهانه قرار داده و مي گفتند:
شأن خداوند برتر از آن است که به حيواناتي چون مگس يا عنکبوت مثال بزند.(4)
و اين مثال ها با مقام خداوند سازگار نيست. و بدينوسيله در آيات قرآن تشکيک مي کردند.(5) خداوند با نزول اين آيه به بهانه گيري هاي آنان پاسخ مي دهد. سؤال: چرا خداوند گروهي را با قرآن و مثال هاي آن گمراه مي کند؟
پاسخ: خداوند کسي را گمراه نمي کند، بلکه هر کس در برابر حقايق قرآن بايستد، خود گمراه مي شود و بدين معني مي توان گفت که قرآن، سبب گمراهي او گرديد.
چنان که در پايان همين آيه مي فرمايد:«وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفاسِقِينَ» يعني فسق مردم سبب گمراهي آنان مي باشد. راستي مگر مي شود خداوند مردم را به ايمان تکليف کند، ولي خودش آنان را گمراه کند!؟ و مگر مي شود اين همه پيامبر و کتب آسماني نازل کند، ولي خودش مردم را گمراه کند!؟ مگر مي شود از ابليس به خاطر گمراه کردن انتقاد کند، ولي خودش ديگران را گمراه نمايد!؟
گرچه در اين آيه، هدايت و گمراهي بطور کلّي به خداوند نسبت داده شده است، ولي آيات ديگر، مسئله را باز نموده و مي فرمايد: «يَهدِي إِلَيهِ مَن أَنابَ»(6)
خداوند کساني را هدايت مي کند که به سوي او بروند.
و"يَهدِي بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَهُ"(7)
به دنبال کسب رضاي او باشند.
و«الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا»(8)
آنان که در راه او جهاد کنند. و برعکس، کساني که با اختيار خود در راه کج حرکت کنند، خداوند آنان را به حال خود رها مي کند. مراد از گمراه کردن خدا نيز همين معناست. چنان که درباره کافران، ظالمان، فاسقان و مسرفان جمله «لا يَهدِي» بکار رفته است. به قول سعدي:
راه است و چاه و ديده بينا و آفتاب
تا آدمي نگاه کند، پيش پاي خويش
چندين چراغ دارد و بيراهه مي رود
بگذار تا بيفتد و بيند، سزاي خويش

پيام ها:
 

1- حيا و شرم در مواردي است که کار شرعاً، عقلاً يا عرفاً مذموم باشد. امّا در بيان حقايق، شرم و خجالت پسنديده نيست.«لا يَستَحيِي»
2- حقايق والا و مهم را مي توان با زبان ساده و مثال بين نمود. «أَن يَضرِبَ مَثَلاً»
3- مؤمن کلام خدا را باور دارد و مطيع آن است. «فَيَعلَمُونَ أَنَّهُ الحَقُّ»
4- مثال هاي قرآن، وسيله تربيت و رشد است. «فَيَعلَمُونَ أَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّهِم»
5- مثال هاي قرآن، حقّ و در مقام بيان حقايق است.«أَنَّهُ الحَقُّ»
6- انسانِ حقيقت جو، از هر نوري راه را مي يابد، ولي شخص بهانه گير و اشکال تراش، به هر چراغي خرده مي گيرد. «ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً»
7- کفر و لجاجت، عامل بهانه گيري است. «ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً»
8- فسق، موجب گمراهي و مانع شناخت حقايق است. «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفاسِقِينَ»
9- مثال هاي قرآن، وسيله هدايت يا ضلالت است. «يُضِلُّ بِهِ، يَهدِي بِهِ»
10- خداوند، پيمان شکن را فاسق و فاسق را گمراه مي کند. «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفاسِقِينَ»

پي نوشت ها:
 

1. مفردات راغب.
2. روم، 58 .
3. عنکبوت، 43 .
4. در سوره عنکبوت آيه 41، قدرت هاي غيرالهي به خانه عنکبوت تشبيه شده و در سوره حجّ آيه 73 فرموده که ديگران حتّي توانايي آفرين يک مگس را ندارند.
5. اصولاً چرا خداوند از مثال زدن به پشه، شرم کند؟ مگر آفريدن پشه، شرم داشت که مثال زدن به آن نيز شرم داشته باشد؟
کوچکي پشه نبايد مورد بهانه باشد، زيرا همين پشه تمام اعضاي فيل را در اندازه کوچکتر دارد و علاوه بر آن دو شاخک نيز دارد. خرطوم تو خالي آن همانند ظريف ترين و دقيق ترين سرنگ است که مي تواند اين پشه کوچک، بزرگترين حيوان را عاجز کند. از امام صادق عليه السلام نقل شده است که به کوچکي پشه ننگريد که هرچه فيل دارد او هم دارد، به علاوه دو بال که فيل ندارد.
تفسير مجمع البيان.
6. رعد، 27 .
7. مائده، 16 .
8. عنکبوت، 69.
 

منبع: قدر شماره: 23